- بزیر آمدن
- پیاده شدن، فرود آمدن
معنی بزیر آمدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرود آمدن، پائین آمدن
بانتها رسیدن تمام شدن، مردن در گذشتن، جوش کردن بغلیان آمدن
تربیت شدن، پرورش یافتن
بالا قرار گرفتن، تفوق یافتن، بالا آمدن
به تنگ آمدن، ملول شدن
بدست آمدن: امروز مبلغی پول گیرم آمد، گرفتار شدن
بالا آمدن، پدید آمدن، ظاهر شدن، سپری شدن، رو به راه شدن کار و انجام یافتن آن، برجستگی پیدا کردن، ورم کردن
به هم برآمدن: تنگدل شدن، اندوهگین شدن، خشمگین شدن
به هم برآمدن: تنگدل شدن، اندوهگین شدن، خشمگین شدن